کم توقع بود
اگه چیزی هم برایش نمی خریدیم ، حرفی نمی زد
نوروز آن سال پدرش برایش یه جفت کفش نو خرید
روز دوم فروردین قرار شد بریم دید و بازدید
تا خانواده شال و کلاه کردند ، علی غیبش زد…
برای خواندن ادامه متن و دانلود پوستر در اندازه ی اصلی لطفا به " ادامه مطلب " مراجعه بفرمایید
نیم ساعتی معطل شدیم تا آمد
به جای کفش دمپایی پایش بود
گفتم: مادر! کفشات کو؟
گفت: بچه ی سرایدار مدرسه مون کفش نداشت
زمستان رو با این دمپایی ها سر کرده بود
من رفتم و کفشام رو دادم بهش
علی اون موقع دوازده سال بیشتر نداشت
راوی: مادر شهید علی چیت سازان
منبع: کتاب دلیل ، صفحه ۲۴
دانلود پوستر در سایز اصلی:
دانلود پوستر شهید علی چیت سازان
سلام ممنون از حضورتون.وب عالی و مطالب زیبایی دارید.
خیلی ممنون شما لطف دارید
Δ
2 × 8 =
سلام ممنون از حضورتون.وب عالی و مطالب زیبایی دارید.
خیلی ممنون شما لطف دارید