همواره تحقق معجزگون وعدههاى الهى، نشانهى امیدبخشى است که تحقق وعدههاى بزرگتر را نوید میدهد. حکایت قرآن از دو وعدهاى که خداوند به مادر موسى داد، نمونهاى از این تاکتیک ربوبى است.
در آن هنگامهى دشوار که فرمان به آب افکندن صندوق حامل نوزاد داده شد، خطاب الهى وعده فرمود که: «انّا رادّوه الیک و جاعلوه من المرسلین». تحقق وعدهى اول که وعدهى کوچکتر و مایهى دلخوشى مادر بود، نشانهى تحقق وعدهى رسالت شد، که بسى بزرگتر و البته مستلزم رنج و مجاهدت و صبر بلندمدت بود: «فرددناه الى امّه کى تقرّ عینها و لا تحزن و لتعلم انّ وعد الله حقّ». این وعدهى حق، همان…
برای خواندن ادامه متن و دانلود کلیپ لطفا به " ادامه مطلب " مراجعه بفرمایید
این وعدهى حق، همان رسالت بزرگ است که پس از چند سال تحقق یافت و مسیر تاریخ را تغییر داد. بیانات در اجلاس جهانی علما و بیدارى اسلامى ۱۳۹۲/۰۲/۰۹
وقتى مادر حضرت موسى، موسى را به آب مىانداخت، خداوند متعال دو وعده به او داد. فرمود: «انّا رادّوه الیک و جاعلوه من المرسلین»؛ او را به تو برمیگردانیم و او را پیامبر مرسل خودمان قرار میدهیم. به فاصلهى کوتاهى بچه به مادر برگشت. خداوند میفرماید: «فرددناه الى امّه کى تقرّ عینها و لا تحزن و لتعلم انّ وعد اللَّه حقّ»؛ بچه را به مادر برگرداندیم تا مادر یقین کند که وعدهى ما وعدهى درستى است. ما دو وعده داده بودیم، این اوّلىاش؛ پس اى مادر موسى! بدان که وعدهى دومى هم حق است: او پیغمبر مرسلى است که خواهد آمد و بساط فرعون را به هم خواهد ریخت. خداى متعال بخشى از وعده را نقد در اختیار مادر موسى گذاشت تا به آن وعدهى نسیه یقین کند. بخشى که خداى متعال به صورت نقد در اختیار ملت ایران قرار داده، خیلى بیشتر از اینهاست. بیانات در دانشگاه افسرى امام حسین(ع) ۱۳۹۰/۰۳/۱۰
خداى متعال براى اینکه دلها را به تحقق وعدههاى آینده قرص کند، برخى از این وعدهها را در کوتاهمدت اجرا میکند. خداى متعال به مادر حضرت موسى وحى کرد: «فألقیه فى الیمّ». بعد فرمود: «انّا رادّوه الیک و جاعلوه من المرسلین». دو تا وعده داد: بچه را در دریا بینداز – نگران نباش – هم به تو برمیگردانیم، هم او را به مقام نبوت و ارسال میرسانیم. آن نبوت هم همان نبوتى بود که سالهاى متمادى – شاید چند قرن – بنىاسرائیل در انتظارش بودند. بعد که حضرت موسى در قصر فرعونى به آغوش مادر برگشت، خداى متعال میفرماید: «فرددناه الى امّه کى تقرّ عینها و لا تحزن و لتعلم انّ وعد اللّه حقّ»؛ این وعدهى اوّلى را برایش تحقق دادیم، برگرداندیم تا بداند وعدهى خدا درست است؛ آن وعدهى دوم هم محقق خواهد شد.
خداى متعال با ملت ایران اینجورى رفتار کرده است؛ وعدههاى بسیارى را محقق کرده است، کارهاى بزرگى انجام گرفته است. جوانهاى عزیز! بدانید آن روز هیچ کس باور نمیکرد بشود نظام طاغوتىِ سلطنتى را تکان داد، چه برسد به این که انسان بخواهد آن را از بین ببرد. امروز شما مىبینید که نظام طاغوتى منفورترین نظامها در دنیاى اسلام است؛ از ایران که بکلى ازاله شد و – به قول معروف – به زبالهدانى تاریخ انداخته شد. آن روز اگر میگفتند که ممکن است ایران از زیر چنبرهى سلطهى آمریکا خارج شود، آنهائى که مسائل کشور را میدانستند، به طور قطع و یقین میگفتند چنین چیزى ممکن نیست. همهى امور کشور، همهى سیاستهاى کلان کشور در اختیار آمریکائىها بود؛ گاهى حتّى در جزئیات دخالت میکردند: چه کسى وزیر فلان وزارتخانه باشد، چه کسى نباشد؛ قیمت نفت این مقدار بالا برود یا نرود. با این تسلطى که آمریکائىها و در حاشیهى آمریکائىها بقیهى اراذل و اوباش جهانى بر کشور ما، بر ملت ما، بر منابع ما، بر آبروى ما داشتند، چه کسى باور میکرد که این از بین برود؟ امروز شما مىبینید در دنیا اگر یک ملت را بخواهند نام بیاورند که مستقل از سیاستهاى استکبارى آمریکا و امثال آمریکاست، اسم ایران را مىآورند. ملتهاى دیگر به ایران نگاه میکنند، هیجان پیدا میکنند از این ایستادگى، از این صراحت، از این شجاعت، از این استقامتى که ملت ایران به خرج دادند. بیانات در دیدار مردم قم ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
من در پایان صحبتم یک ماجراى قرآنى را براى شما عرض مىکنم، تا هم شاهدى بر این گفته باشد و هم دلهاى شما در روز جمعه ماه رمضان، با ذکر این ماجرا نورانى شود. وقتى در آن حکومت استبدادى ظالمانه فرعونى، مادر موسى، موسى را به دنیا آورد و مسلّم بود که این بچه پسر را خواهند کشت، این مادر ماند که چه کند. اگر دختر بود، خیالش راحت بود. دل مادر مالامال از محبّت بچه است، اما مانده است که چه کند. اینجا وحى الهى به این مادر رسید: «و اوحینا الى ام موسى ان ارضعیه»؛ شیرش بده، نترس. «فاذا خفت علیه فالقیه فى الیم»؛ وقتى خطر زیاد شد و ترسیدى که بچه بهدست دشمن بیفتد، نگذار او را از تو بگیرند؛ او را به دریا بینداز. در چند جاى قرآن، این داستان را خداى متعال ذکر کرده است. در هر جایى با یک ظرافتها و لطافتهایى آن را بیان کرده است. این مادر در شرایطى قرار گرفت که فهمید خطر تهدید مىکند. به خانه این خانواده محترم بنىاسرائیلى ریختند، تا بچه را بگیرند. مادر موسى فهمید که بالاخره بچه از دست خواهد رفت؛ اینجا بود که بچه را به رود نیل انداخت. تعبیر قرآن «فى الیم» است؛ اما قرائن نشان مىدهد که مراد همان رود نیل است. خیلى مهمّ است؛ مادر چطور طاقت مىآورد بچه خود را داخل صندوقى بگذارد و او را داخل رودخانهاى بیندازد که خروشان مىرود؟! اما وحى الهى به مادر چنین گفت: «انا رادوه الیک و جاعلوه من المرسلین». خداى متعال در اینجا دو وعده به این مادر داد: اوّل این که این بچه را به تو بر مىگردانیم، دوم این که او را از مرسلین قرار مىدهیم. بعد که این بچه را در میان رود خروشان انداخت، به خواهر موسى گفت: «و قالت لاخته قصیه»؛ برو دنبالش ببین چه مىشود و سرنوشت این بچه به کجا خواهد انجامید؟ نگرانند؛ بچه کوچک، شیرخوار، چند روزه! تا این که این بچه از طریق رود نیل به نزدیک خانه فرعون رسید. «فالتقطه آل فرعون»؛ خانواده فرعون او را گرفتند و خدا در دلشان انداخت که او را نگهدارند. زن فرعون گفت که این بچه را براى خودمان نگهداریم: «قرّه عین لى و لک». «و حرمنا علیه المراضع»؛ پستانها را نگرفت. هرچه دایه آوردند که به این بچه شیر بدهند، پستان آنها را نگرفت. گرسنه است و شیر مىخواهد. در این بین، خواهر موسى آمد و گفت: «هل ادلکم على اهل بیت یکفلونه لکم»؛ مىخواهید من یک مرضعه پیدا کنم؟ ببینید وقتى خداى متعال مىخواهد دعا را مستجاب کند و وعده را محقّق نماید، اینگونه شرایط را جور مىآورد؛ به دل این دختر مىاندازد و به او شجاعت مىدهد که بیاید و به مأموران فرعونى اینچنین پیشنهادى بکند. آنها گفتند عیبى ندارد. او رفت مادر موسى را برداشت آورد و گفت که این زن، زن شیردهى است. موسى را به او دادند؛ بوى مادرش را شنید و بنا کرد به شیرخوردن! در اینجا سوءظنّ فرعونیها تحریک نشد و به ذهنشان نرسید که شاید او مادر این بچه باشد. خداى متعال مىخواهد وعده خود را عمل کند. «فرددناه الى امه»؛ این بچه را به مادرش برگرداندیم. «کى تقر عینها و لاتحزن»؛ تا چشمش روشن شود و محزون نگردد. «ولتعلم ان وعداللَّه حق»؛ تا بداند وعده خدا درست است. این وعده را که خودش دید درست است؛ اما وعدهى بعدى: «و جاعلوه من المرسلین». در واقع پیام بعثت موسى پس از گذشت سالها همین جا داده شد: همه بنىاسرائیل بدانند که این بچه، پیامبر خواهد شد و مبعوث خواهد گردید و شما را نجات خواهد داد، و شد. البته از آن روزى که خداى متعال به دل مادر موسى وحى کرد که «و جاعلوه من المرسلین»، تا آن روزى که موسى در طور مقام نبوت و رسالت را گرفت و مأمور شد که بیاید بنىاسرائیل را نجات دهد، شاید سى، چهل سال فاصله شد. البته در روایات چیزهایى هست، منتها آدم به سندهاى این روایات خیلى مطمئن نیست؛ لیکن آنچه که از قرائن آیات به دست مىآید، اقلاً حدود سى سالى فاصله شد.
عزیزان من! اینگونه است که وعده الهى تحقّق پیدا مىکند؛ منتها بعد از مدّت زمانى. وعده الهى این است که ملتهاى مسلمان را عزیز کند. این یکشبه که ممکن نیست؛ بدون تلاش و عمل هم ممکن نیست. وعده الهى این بود که هر ملتى در راه خدا مبارزه کند و ایمان داشته باشد، پیروز شود. بسیار خوب؛ شما ملت ایران ایمان داشتید، مبارزه کردید، پیروز شدید. وعده الهى این است که شما بعد از این پیروزى، با دشمنان خدا درگیر خواهید شد و اگر پافشارى و صبر و ایستادگى کنید، باز هم پیروز خواهید شد؛ یعنى هم وعده پیروزى هست، هم وعده درگیرى هست. آرى؛ وقتىکه قدرت الهى، قدرت اسلام، قدرت قرآن، قدرت معنویت، در یک جا عَلَم برمىافرازد، کسانى که مخالف معنویتند، دشمنى مىکنند؛ کسانى که اهل ظلمند، دشمنى مىکنند؛ کسانى که اهل فسادند، دشمنى مىکنند؛ کسانى که به هر جهتى معنویت و دین را برنمىتابند، دشمنى مىکنند. «و لما رأى المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنااللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله». وقتى در جنگ احزاب، قریش از یک طرف، یهود از یک طرف، سقیف از یک طرف و انواع و اقسام دشمنان از اطراف حمله کردند و مدینه را محاصره نمودند، در آنجا مردم دو دسته شدند؛ مؤمنین یکطور، غیرمؤمنین و کسانى که «فى قلوبهم مرض» بود، یک طور دیگر. آنهایى که در دلشان مرض بود مىگفتند: «ما وعدنااللَّه و رسوله الا غرورا»؛ ما فریب خوردیم؛ اسلام نتوانست به ما عزّت و امنیت دهد و ما را نجات بخشد. ببینید؛ اطراف مؤمنین را محاصره کرده بودند. این حزبها و گروههاى دشمن، شرقىاش، غربىاش، همسایهاش، دوردستش، همه دست به دست هم داده بودند، سر به هم آورده بودند و به دولت اسلامى حمله کرده بودند؛ اما مؤمنین مىگفتند: «هذا ما وعدنا اللَّه و رسوله»؛ ما تعجّب نمىکنیم. این همان چیزى است که خدا و پیامبر به ما وعده کرده بودند. وعده خدا و پیامبر این است که «الّذین امنوا یقاتلون فى سبیلاللَّه والّذین کفروا یقاتلون فى سبیل الطاغوت». شما که مؤمنید، در راه خدا مبارزه مىکنید. آنهایى که با خدا میانهاى ندارند، در راه طاغوت مبارزه مىکنند. آرى؛ آنها هم مبارزه مىکنند؛ ولى «فقاتلو اولیاء الشیطان ان کید الشیطان کان ضعیفا». اگر مبارزه کردید، اگر ایستادید، اگر صبر و ثبات خودتان را از دست ندادید، شما پیروزید؛ اما اگر رها کردید، احساس ضعف کردید، احساس نومیدى کردید، عقبگرد کردید، نه. پس، حضور دشمن و حمله دشمن، مایه تعجّب نیست؛ «هذا ما وعدنا اللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله و مازادهم الا ایمانا و تسلیما». بنابراین، وعده الهى مسلّم است؛ یعنى هم در صورت مبارزه، در صورت صبر و در صورت ایستادگى، پیروزى به دست مىآید و هم در صورتى که شما صادق باشید، دشمنیها به سمت شما توجّه پیدا مىکند. بیانات در خطبههاى نمازجمعه ۱۳۷۷/۱۰/۰۴
سلام و خداقوت . از طریق یکی از سایت های دفاع مقدس با شما آشنا شدم ضمن آرزوی توفیق برای شما بزرگوار و دعوت به حضور در وب سایت ولایت رمز پیروزی که یادمانی هست از شهدای گردان ابوالفضل (ع) در صورت تمایل به تبادل لینک و لوگو خبرمان کنید . ما شما را لینک کردیم . التماس دعا
سلام و خداقوت . از طریق یکی از سایت های دفاع مقدس با شما آشنا شدم ضمن آرزوی توفیق برای شما بزرگوار و دعوت به حضور در وب سایت ولایت رمز پیروزی که یادمانی هست از شهدای گردان ابوالفضل (ع) در صورت تمایل به تبادل لینک و لوگو خبرمان کنید . ما شما را لینک کردیم . التماس دعا
سلام برادر عزیز
لوگوی شما در بخش لوگوی دوستان قرار گرفت/ همین طور لینک شما با شماره ی ۹۹ لینکستان قرار گرفت
محتاجیم به دعا