وسط بیابان جلوی چشم ما و دشمن دراز کشیده بود و به پر پر زدمان میخندید از اقامت گلوله در پهلویش یک روزی می گذشت ، برایمان هی دست تکان می داد و می خندید. می خواست درد پهلو بکشد ! هیچ وقت جرات نداشتیم جلوی سید مصطفی صفوی روضه مادر بخوانیم …
محمد ، تنها یک فرمانده گردان یا پاسدار معمولی نبود بلکه یک عارف و یک انسان الهی بود. انسانی با روح بلند و اراده ای عظیم که علم گردان یارسول(صلی الله علیه و آله) که از گردان های مهم لشکر ?? کربلا بود را عهده دار بود. رسم خوبی در سپاه آمل بود که برای […]
داخل گردان شایـعه شــده بـود کـه نمــاز نمیخــواند! مرتـضی رو کــرد به مــن و گفت: «پسره انگار نه انگار که خدایی هســت، پیغمبری هســت، قیامتی …، نماز نمیخـــونه…» باور نکردم و گفتم : «تهمت نزن مرتضی. از کجا معلـــوم که نمیخــونه، شاید شما ندیدیش. شایدم پنهونی میخونه که ریا نشه.» اصغر انگار که مطلبی به […]
صدام حسین برای تحقیر کردن خلبانان ایرانی در تلوزیون عراق گفت: به هر جوجه کلاغ (خلبان ) ایرانی که بتواند به ۵۰ مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود حقوق یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد. تنها ۱۵۰ دقیقه پس از این مصاحبه صدام ، عباس دوران و حیدریان و علیرضا یاسینی به فرماندهی […]
والفجر ۸ مجروح شده بود ، برده بودنش یکی از بیمارستان های شیراز. حافظه اش را از دست داده بود. کسی را نمی شناخت حتی اسمش را فراموش کرده بود. پرستاران یکی یکی اسم ها را می گفتند بلکه عکس العمل نشان بده. به اسم ابوالفضل که می رسیدند… برای خواندن ادامه ی متن به" […]
گفتم : نه ! این عملیات حساسه . ممکنه زخمی بشی و فریاد بزنی . گفت : قول میدم … اون طرف رودخانه جسد زخمیش رو پیدا کردیم که دهان خودش را پر از گل کرده بود … ——— و همه ی ما به شهدا (قهرمانان) مدیونیم چه مسلمان باشیم چه نباشیم امنیت حال حاضر […]
گفتند بچه است. عملیات نرود. گریه کرد ، زیاد. یک کوله پشتی دادند پر از باند و پنبه. گفتند امدادگر باشد. عملیات شروع شد. مجروح پشت مجروح. سر یکی دو ساعت همه وسایلش تمام شد. خواست برود جلو که یک مجروح دیگر آوردند. با کمربند دستش را بست… برای خواندن ادامه متن لطفا به " […]