یه شب سراسیمه اومد خونه. سر تا پاش خاکی بود و چشماش سرخ سرخ. خستگی و ناخوشی از چهره اش می بارید. بیماری سینوزیت و سرماخوردگی هم خستگی اش رو دو چندان کرده بود. دیدم با همون حال رفت وضو گرفت تا نماز بخونه. بهش گفتم: شما الان خسته ای ، بهتره اول غذا بخوری […]