مثل هر جمعه با یک بغل پرونده از اتاق زد بیرون هنوز قدم از قدم برنداشته با کنجکاوی پرسیدم: این هفته پرونده ها چطور بود؟ یک نگاه عاقل اندر سفیه انداخت و در حالی که با سر به اتاق اشاره می کرد ، آرام گفت : صدای گریه آقا را نمی شنوی؟ …
نبودنت ، راز برون افتاده ای ست که هر جمعه در حنجره ام بغض می شود ، وقتی غروب می شود ، و من هنوز چشم در راهم … برای دانلود این مداحی زیبا لطفا به " ادامه مطلب " مراجعه بفرمایید