سال ۱۳۷۲ در محور فکه در ارتفاعات ۱۱۲ مشغول به تفحص بودیم ، بچه ها بسیار تلاش می کردند تا پیکر مطهر شهیدی را کشف کرده و به خانواده های چشم انتظارشان برسانند ، اما چند روزی بود شهدا خودشان را بما نشان نمی دادند ، و این بهانه ای شده بود برای بی حوصله […]
نواری از شهید آیت الله دستغیب شنیدم که فرموده بودند: آهای بسیجی خوب گوش کن چه می گویم! من می خواهم به تو پبشنهاد یک معامله ای بدهم که در این معامله سرت کلاه برود … منِ دستغیب حاضرم یک جا ثواب هفتاد سال نمازهای واجب و نوافل و روزه ها و تهجدها و شب […]
خواهرش بهش گفته بود «آخه دختر رو که تا حالا قیافه ش رو ندیده ای ، چه جوری می خوای بگیری؟ شاید کچل باشه.» گفته بود « اون کچله رو هم بالاخره یکی باید بگیره دیگه !»