گفتم : نه ! این عملیات حساسه . ممکنه زخمی بشی و فریاد بزنی . گفت : قول میدم … اون طرف رودخانه جسد زخمیش رو پیدا کردیم که دهان خودش را پر از گل کرده بود … ——— و همه ی ما به شهدا (قهرمانان) مدیونیم چه مسلمان باشیم چه نباشیم امنیت حال حاضر […]
گفتند بچه است. عملیات نرود. گریه کرد ، زیاد. یک کوله پشتی دادند پر از باند و پنبه. گفتند امدادگر باشد. عملیات شروع شد. مجروح پشت مجروح. سر یکی دو ساعت همه وسایلش تمام شد. خواست برود جلو که یک مجروح دیگر آوردند. با کمربند دستش را بست… برای خواندن ادامه متن لطفا به " […]
آیا می دانستید که : در نود و شش درصد از وصیت نامه های شهدا عینا کلمه ی " ولایت فقیه " امده است ؛ و در اکثر چهار درصد باقیمانده بطور غیر مستقیم به این مورد اشاره شده است !
میان خاک سر از آسمان در آوردیم چقدر قمری بی آشیان در آوردیم وجب وجب تن این خاک مرده را کندیم چقدر خاطره ی نیمه جان در آوردیم … برای خواندن ادامه ی این شعر زیبا لطفا به " ادامه مطلب " مراجعه بفرمایید
داخل که شدیم ، دیدم بسیجی نوجوانی توی ستاد فرماندهی نشسته. گفتم: «بچه بلند شو برو بیرون. الان اینجا جلسهاس.» یکی از کسانی که آنجا بود، سرش را به گوشم نزدیک کرد و گفت: «این بچه، فرماندهی گردان تخریبه.» برای دانلود پوستر در اندازه ی اصلی لطفا به " ادامه مطلب " مراجعه بفرمایید
افسر بعثی ، با لباس های مرتب و پوتین های براق ، وارد اردوگاه شد. سربازان زیادی پشت سرش در حرکت بودند. افسر که ستاره های روی دوشش زیر نور خورشید می درخشید ، باغرور تمام ، گام بر می داشت و پیش می آمد.آن روز آن افسر تازه وارد ، دنبال کسی می گشت […]