بعد از عملیات کربلای ۱ که مهران آزاد شده بود، در مقر بچههای تخریب لشکر ۲۱، حاجی امینی روحانی تخریب دعای کمیل با حال و معنویتی خوند بچههای تخریب موقع دعا خیلی ضجه میزدند و از ته دل خدا رو صدا میزدند. برای خواندن ادامه ی متن لطفا به ادامه مطلب مراجعه بفرمایید
زمان جنگ کارش مکانیکی بود. در ضمن ناشنوا هم بــود. پسر عموش غلامرضـا که شهــید شد… عبدالمطلــب سر قبــرش نشست ، بعد با زبـون کــرولالی خودش ، با ما حــرف می زد. ما هم می گفتیم : چی می گی بابــا؟! محلـش نذاشتیــم ، هرچی سر و صــدا کرد هیـچ کس محلش نذاشت.
یه نوجوان ۱۶ ساله بود از محله های پایین شهر تهران … چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود خودش می گفت: گناهی نشد که من انجام ندم تا اینکه یه نوار روضه حضرت زهرا سلام الله علیها زیر و رویش کرد …