شخصى غالبا خدمت رسول خدا (ص) شرفیاب میشد ، زمانى شرفیابى او به تأخیر افتاد ، روزى حضرت او را ملاقات فرمودند ، سؤال کردند ، چرا ترک مراوده کردى؟
عرض کرد بواسطه ناخوشى (مریضى) و فقر و پریشانى.
حضرت فرمودند: نمى خواهى به تو تعلیم نمایم دعائى که فقر و ناخوشى را از تو دفع کند؟
عرض کرد ، بسیار خوشحال میشوم.
حضرت فرمودند: بگو « لاحول و لاقوه إلا بالله ، توکلت على الحى الذى لایموت و الحمد لله الذى لم یتخذ صاحبه و لا ولدا و لم یکن له شریک فى الملک و لم یکن له ولى من الذل و کبره تکبیرا »
زمانى نگذشت ، آن مرد خدمت حضرت رسول (ص) آمد و عرض کرد: « قد اذهب الله عنى السقم و الفقر»