در طول هشت سال دفاع مقدس، کم نبودند جوانان فرهیخته و دانشمندی که در راه دفاع از مرز و بوم کشورشان دوشادوش سایرین وارد میدان جنگ شدند. فرماندهانی که به جای حضور در پشت جبهه های نبرد حق علیه باطل، خود اسلحه در دست گرفتند و مردانه وارد میدان شدند و دوشادوش سربازانشان جنگیدند.
یکی از بزرگ مردان تاریخ کشور ما، شهید بزرگ و دانشمند، شهید مصطفی چمران است. فرماندهی بزرگ که در عرصه جنگ های چریکی و نامنظم نام آور بود. اما نه از آن فرماندهانی که در پشت جبهه بایستد، فرمانده ای که همیشه در میدان نبرد حاضر و آماده بود. شهید چمران علاوه بر اینکه در میدان نبرد، فرمانده بود، در میدان علم و دانش هم پیشتاز بود و با درجه علمی عالی از دانشگاههای آمریکا فارغ التحصیل شد و مقالات بسیاری از خود برجای نهاده است و علاوئه بر تحصیل علم، در آموختن علوم دینی هم پیشتاز بود.
فیلم سینمایی “چ” در رابطه با زندگی این شهید بزرگوار شاخته شده است.
امروز در نظر داریم تا زندگینامه مختصری از زندگی پربار شهید چمران را خدمت شما عزیزان ارائه نماییم. با ما همراه باشید.
خلاصه ای از زندگی پربار شهید چمران
مصطفی چمران در تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۱۱ در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولک متولد شد. حاج حسن چمران، پدر بزرگوار شهید چمران در روستایی نزدیک ساوه زندگی میکرد و وقتی که دید در آن جا نمی تواند درامد خوبی داشته باشد به تهران آمد تا زندگی بهتری را برای فرزندانش بسازد.
تحصیلات دانشگاهی
شهید چمران تحصیلات خویش را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، شروع کرد و در دارالفنون و دبیرستان البرز دوران متوسطه را گذراند؛ با وارد شدن شهید مصطفی چمران به آن مدرسه، او توانست پایه ریاضیات خود را خیلی قوی کند. در طی همان دوره دبیرستان تصمیم گرفت که وارد یکی از شاخه های رشته ریاضی شود. تلاش های شبانه روزی و پشتکار و اراده زیاد، سبب شد که وی کنکور خودش را به برترین نحوه بدهد و بتواند رتبه ۱۵ کنکور سراسری را به دست آورد و در رشته مهندسی الکترومانیک در دانشکده فنی تهران شروع به تحصیل کند و در سال ۱۳۳۶ در رشته الکترومکانیک فارغ التحصیل شد و یکسال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت.
کار شهید چمران به حدی خوب بود که مورد توجه غربی ها قرار گرفت و از سوی دانشگاه تگزاس ای اند ام به او نامه ای فرستاده شد که در آن دانشگاه قبول شده و دولت وی را بورسیه می کند. شهید مصطفی چمران اصلاً دوست نداشت که به آمریکا برود ولی از طرفی دیگر می خواست به هدف اصلی خود برسد، درنهایت او دانشگاه رفتن را انتخاب کرد، به دلیل آن که با هدفش مرتبط بود.
شهید چمران بعد از این که تحصیلات خود در دانشگاه ای اند ام تگزاس به پایان رساند، برای گرفتن مدرک دکترا به دانشگاه برکلی کالیفرنیا رفت و در رشته فیزیک پلاسما مشغول به درس خواندن شد. مصطفی چمران در آن جا هم گرد و خاک بپا کرد و ایده های شگفت انگیزی را به اساتید دانشگاه ارائه داد. به طوریکه پایان نامه او، مرجع دو مقاله علمی در همان رشته شد. همین کارنامه درخشان او سبب شد که آزمایشگاه هایی مانند جت ناسا و آزمایشگاه بل او را به استخدام خود در بیاورند، آزمایشگاه هایی که هر یک از آنها در زمینه تکنولوژی و فناوری بسیار پیشرفته هستند.
فعـالیتهای اجتماعی
از ۱۵سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیتالله طالقانی، در مسجد هدایت، و درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از اساتید دیگر شرکت میکرد و از اولین اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران دکتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعتنفت شرکت داشت و از عناصر پرتلاش در پاسداری از نهضتملی ایران در کشمکشهای مرگ و حیات این دوره بود. بعد از کودتای ننگین ۲۸ مرداد و سقوط حکومت دکتر مصدق، به نهضت مقاومت ملی ایران پیوست و سختترین مبارزهها و مسئولیتهای او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی شاه جنگید و خطرناکترین مأموریتها را در سختترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید.
در آمریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولینبار انجمن اسلامی دانشجویان امریکا را پایهریزی کرد و از مؤسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در امریکا به شمار میرفت که به دلیل این فعالیتها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع میشود. پس از قیام خونین ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ و سرکوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امامخمینی(ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشتساز میزند و همه پلها را پشتسر خود خراب میکند و به همراه بعضی از دوستان مؤمن و همفکر، رهسپار مصر میشود و مدت دو سال، در زمان عبدالناصر، سختترین دورههای چریکی و جنگهای پارتیزانی را میآموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته میشود و فوراً مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی به عهده او گذارده میشود.
به علت برخورداری از بینش عمیق مذهبی، از ملیگرایی ورای اسلام گریزان بود و وقتی در مصر مشاهده کرد که جریان ناسیونالیسم عربی باعث تفرقه مسلمین میشود، به جمال عبدالناصر اعتراض کرد و ناصر ضمن پذیرش این اعتراض گفت که جریان ناسیونالیسم عربی آنقدر قوی است که نمیتوان به راحتی با آن مقابله کرد و با تأسف تأکید میکند که مات هنوز نمیدانیم که بیشتر این تحریکات از ناحیه دشمن و برای ایجاد تفرقه در بین مسلمانان است. به دنبال آن، به چمران و یارانش اجازه میدهد که در مصر نظرات خود را بیان کنند.
شهید چمران در لبنان
در سال ۱۳۵۰ دکتر چمران، آموزش جنگ های نامنظم یا به اصطلاح چیریکی را به صورت کامل دیده بود و میتوانست به عنوان یکی از فرماندهان جنگی فعالیت کند. در همان سال عازم لبنان شد تا در کنار برادران مسلمانش بجنگد. در آن دوران چمران در کنار موسی صدر (رهبر شیعیان در لبنان) به جنگ با متجاوزان پرداخت. جنگ تأثیرات زیادی را بر روی زندگی چمران داشت. او به خاطر ایستادگی و کمک به برادران مسلمان خودش مجبور شد که خانواده خودش را ترک کند و در کنار خانواده فقرا بایستد.
چمران در لبنان فرمانده مدرسه صنعتی جبل و العمل بود و دانشجویان زیادی را تربیت کرد. به طوری که درد و رنجهای زیادی در مقابله با اسرائیل کشید، درد و رنجهایی که پایان آن به بیرون راندن اسرائیل ختم شد.
ازدواج
شهید مصطفی چمران، دو بار ازدواج کرد. اولین بار با یک زن آمریکایی مسلمان به نام تامسن هیمن در سال ۱۳۴۰ ازدواج کرد. همسر شهید، بعد از این که با ایشان ازدواج کرد تصمیم گرفت که نام خودش را به پروانه تغییر بدهد. آنها یک دختر به نام روشن و سه پسر به نامهای رحیم، علی و جمال داشتند که متأسفانه جمال در همان سالهای کودکی در استخر خانه پدر همسر او غرق شد. سه فرزند دیگری که برای آنها مانده بودند همگی در شهری در کناره آمریکای غربی زندگی میکنند و اوضاع خوبی دارند.
همانطور که گفتیم، وقتی حاج مصطفی چمران دید که اوضاع لبنان خراب است با همسرش به آنجا مهاجرت کرد تا در آنجا زندگی کنند و به مسلمانان لبنان کمک کنند. اوایل زندگی در لبنان خوب بود، اما وقتی که شرایط سخت شد، همسر او نتوانست با فقر و محرومیت آنجا زندگی کند و تصمیم گرفت به آمریکا برگردد. خلاصه آنها در سال ۲۰۰۹ از یکدیگر جدا شدند و شهید چمران در لبنان ماند.
بعد از آن ماجرا، چمران با خانمی به نام غاده جابر آشنا شد و با او ازدواج گرد. عامل آشنایی این دو نفر امام موسی صدر و یک روحانی به نام سید غروی بود.
خصوصیات اخلاقی
او شخصیت بسیار دوست داشتنی داشت نه تنها برای برادرش؛ بلکه برای همه همکلاسیها و دوستانش، اهل جوانمردی و ایثار و فداکاری بود، یک بار خودش میگفت:« یکی از دوستانش نمره پایین گرفته بود و رد شده بود»، دکتر همگریهاش گرفته بود که چرا دوستش رد شده است و خود او دکتر را دلداری داده بود.
چمران در کمک به مردم فقیر لبنان نقش مؤثری داشت، وبرای شیعیان فقیر آن منطقه کارگاه قالیبافی دایر کرد.
از و نیازهای عارفانهاش، در دستنوشتههایی که از او به جا مانده، حاکی از عشق و علاقه خالصانه او به خدا و اوج محبت و دوستیاش نسبت به هم نوعانش است، چنانکه دوستانش لقب «خدای عشق» را به او داده بودند.
شهادت
مصطفی چمران در ۳۱ خرداد ماه ۱۳۶۰ ه.ش. در مسیر دهلاویه-سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پشت سرش در ۴۹ سالگی شهید شد.
بخشی از وصیت نامه
ای حیات با تو وداع می کنم؛ با همه زیبایی هایت، با همه مظاهر جلال و جبروتت، با همه کوه ها وآسمان ها ودریاها وصحراها، با همه وجود وداع می کنم.
با قلبی سوزان وغم آلود به سوی خدای خود می روم و از همه چیز چشم میپوشم. ای پاهای من، میدانم شما چابکید، میدانم که در همه مسابقه ها گوی سبقت از رقیبان ربوده اید ، می دانم فداکارید، می دانم که به فرمان من، به سوی شهادت صاعقه وار به حرکت درمیآیید، اما من آرزویی بزرگ تر دارم، من میخواهم که شما به بلندی طبع بلندم، به حرکت درآیید، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید، به سرعت تصمیمات وطرح هایم سریع باشید. این پیکر کوچک ولی سنگین آرزوها ونقشه ها وامیدها ومسئولیت ها را، به سرعت، به هر نقطه دلخواه برسانید. در این لحظات آخر عمر، آبروی مرا حفظ کنید.
شما سال های دراز به من خدمت کرده اید، از شما میخواهم که این آخرین لحظه را به بهترین وجه ادا کنید. ای پاهای من، سریع وتوانا باشید، ای دست های من قوی ودقیق باشید، ای چشمان من تیزبین وهوشیار باشید، ای قلب من، این لحظات آخرین را تحمل کن، ای نفس، مرا ضعیف وذلیل مگذار، تا چند لحظه بیشتر با قدرت واراده، صبور وتوانا باش. به شما قول میدهم که پس از چند لحظه همه شما در استراحتی عمیق وابدی، آرامش خود را برای همیشه بیابید وتلافی این عمر خسته کننده و این لحظات سنگین وسخت را دریافت کنید. من، چند لحظه بعد به شما آرامش می دهم ….»